گزارش کوتاه نشست علمی کارشناسی (وبینار)
زمینه های داخلی و خارجی بازگشت طالبان
مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی با همکاری انجمن علمی ایرانی مطالعات منطقه ای (کارگروه اوراسیای مرکزی)
سخنرانان
دکتر نوذر شفیعی
استاد دانشگاه
و سخنگوی پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس
دکتر مجتبی نوروزی
کارشناس مسائل افغانستان
و سرپرست پیشین رایزنی فرهنگی ج.ا.ایران در افغانستان
یک شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۰
ساعت ۱۸ تا ۲۰
گزارش کوتاه نشست علمی ـ کارشناسی
«زمینههای داخلی و خارجی بازگشت طالبان»
نشست علمی ـ کارشناسی «زمینههای داخلی و خارجی بازگشت طالبان» در روز یکشنبه 10 مرداد ۱۴۰۰ از سوی مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی دانشگاه تهران با همکاری انجمن ایرانی مطالعات منطقهای (کارگروه اوراسیای مرکزی) به صورت وبینار برگزار شد. در این نشست دکتر نوذر شفیعی استاد دانشگاه و سخنگوی پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و دکتر مجتبی نوروزی کارشناس مسائل افغانستان و سرپرست پیشین رایزنی فرهنگی ج.ا.ایران در افغانستان به طرح دیدگاههای خود پرداختند. مدیر این نشست دکتر الهه کولایی بود.
در ابتدای این نشست که صد و یکمین نشست علمی ـ کارشناسی مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی بود، دکتر کولایی با اشاره به نقش آفرینی طالبها در دگرگونیهای چند دهه گذشته افغانستان گفتند: «پس از حمله نظامی آمریکا، افغانستان همچنان عرصه بازیهای قدرتهای منطقهای و جهانی باقی مانده است. تحولهای کنونی نیز به دلیل پیشینه طالبها در افغانستان -به ویژه با توجه به تجربه سالهای 1996 تا 2001 - برای ایران اهمیت زیادی دارد. سپس ایشان از دکتر شفیعی دعوت کردند که به طرح دیدگاههای خود بپردارند.
دکتر شفیعی در آغاز سخنرانی خود گفتند: «در آستانه خروج نیروهای خارجی و در شرایط حاکم بر گفتگوهای دوحه، تحولات افغانستان و پیشرویهایی که از سوی طالبان به وجود آمد تحولی غیرمنتظره نبود. اگر بخواهیم نخست بر عاملهای خارجی این مساله بپردازیم، میتوان به دو عامل اصلی اشاره کرد. عامل نخست، خروج آمریکا از افغانستان است که این خروج، خلا قدرت را در افغانستان به وجود آورد و مایه خیزش و نقشآفرینی نیروهای محلی شد؛ چه در نتیجه یک توافق و چه در نتیجه سوء استفاده از توافق. برداشت دوم از خروج آمریکا، این نظریه بدبینانه را مطرح میکند که افغانستانِ بیثبات، راحتتر از افغانستان باثبات میتواند تامین اهداف ژئوپلیتیکی آمریکا را هموار کند. عامل دوم این دگرگونیها، در سطح منطقهای قابل درک است و به همسایگان افغانستان ربط دارد. در این زمینه، طالبان رفتار کشورهای منطقه را نوعی چراغ سبز برآورد کردند. آنها به ایران، پاکستان، روسیه و چین سفر کردند. معنای پذیرش سفر طالبان از سوی کشورها این بود که همسایگان افغانستان، به نوعی نقش آفرینی طالبان را پذیرفتهاند. این دو متغیر سطح خارجی تاثیرگذار است. در سطح داخل نیز چندین عامل وجود داشت. نخستین عاملِ داخلی، به نتیجه نرسیدن گفتگوهای داخلی افغانستان بود. دومین عامل که به عامل قبلی هم قوام میبخشد، قراردادی بودن دولت افغانستان است. این دولت با نیروهای مختلف قرارداد بسته و بخشهایی از قدرت را واگذار کرده است. هم نیروهایی که طرف قرارداد هستند و هم قومیتهای این کشور دائم بر سر قدرت درگیر هستند و طالبان نیز پی برد که دولت از درون آسیبپذیر است. سومین عامل، راهبرد نبرد دولت –دفاع فعال- بود. نخست استراتژی دولت حمله بود، اما بعدها اعلام کرد تنها در صورت حمله به نیروهای دولتی اقدام به مقابله خواهد کرد که از این موضع، ضعف دولت برداشت شد. عامل چهارم اقدام ناگهانی طالبان بود. برداشت متداول از قدرت طالبان و ظرفیتسازیهای این گروه نادرست بود. عامل بعدی ذهنیت سنتی از قدرت طالبان است که افغانستانیها تصور میکنند وقتی طالبان حمله میکند همه باید تسلیم شوند. عامل بعدی هم به خود مردم افغانستان مربوط است. مردم افغانستان حکومت را ناکارامد میدانند و دولت نیز بنیاد مردمی قوی نداشت. مجموعه این عاملها مایه این دگرگونیهای امنیتی و سیاسی بزرگ با نقشآفرینی طالبان در افغانستان شد. در مورد سناریوهای پیش رو، چهار حالت وجود دارد. نخست پیشروی و پیروزی طالبان، دوم شکست طالبان و استقرار حاکمیت دولت، سوم جنگ بی سرانجام و چهارم مصالحه و گفتگوی دو طرف و رفتن به سوی دولت اشتراکی که این سناریو محتملتر است».
در ادامه دکتر نوروزی به تحلیل مسائل داخلی افغانستان از سطح تحلیل خرد پرداختند و گفتند: «افغانستان پیشینه دیرپایی از بیثباتی دارد. شرایط میدان هر از گاهی تغییر میکند، اما جامعه افغانستان درگیر نزاعی طولانیمدت است. چند نکته در این زمینه وجود دارد. نکته اول اینکه این نزاع را میتوان نزاعی بین دو نگاه یا گفتمان مخالف دانست. این دو نگاه را میتوان در چند دوگانه مختلف در طول تاریخ این کشور واکاوی کرد که امروز درقالب نیروهای مخالف متجلی شده است. امروز طالبان به جایی رسیده که امکان حذف این نیرو بسیار دور از ذهن است. نکته دیگر این است که فضای سیاسی افغانستان به طور معمول شامل ائتلافهای ناپایدار است. طالبان نیز به این مساله اشراف دارد و روی آن برنامهریزی کرده است. نکته بعدی این است که مصالحه و اشتراک قدرت بین دولت با طالبان چه میزان امکان شکلگیری دارد تا بتوان در ادامه به نوعی مصالحه امیدوار بود. طالبان نوعی تمامیت خواهی برآمده از ایدئولوژی خود را دنبال میکند. گذار طالبان از تمامیت خواهی دو چالش دارد. نخست آنکه طالبان خود را امروز در موضع قدرت میبیند. مانع دوم بر مسیر گذار طالبان از تمامیتخواهی نیز بدنه اجتماعی آنها است. این بدنه اجتماعی اجازه نمیدهد که چرخه ناامنی پایان یابد و طالبان نگران هستند بیتوجهی به بدنه اجتماعی باعث شود این نیروها به گروههای رقیب بپیوندند».
ایشان افزودند: «سالها تمام نیروهای داخلی و خارجی تلاش کردند طالبان مشروعیت پیدا نکنند. با این وجود در دولت ترامپ مشروعیت دولت افغانستان تضعیف و بر مشروعیت طالبان افزوده شد. مساله دیگر بحث قوم گرایی است که برگرفته از همان ذهنیتها، باورها و سوءبرداشتهای گروههای مختلف مردمی و قومی است. عامل داخلی دوم انسجام نداشتن جبهه دولت و حتی نبود باور در این زمینه است که سبب شده طالبان جسارت زیادی پیدا کند. سرانجام، مساله بدنه اجتماعی نیز که طالبان از آن سربازگیری میکند، عامل مهمی است».
ایشان در ادامه افزودند: «روایت بعدی از دگرگونیهای افغانستان به سفرهای خارجی طالبان و معنای آن برای این گروه مربوط است. همچنین ترکیه از جمله کشورهایی است که تحولات افغانستان در عمل، صحنه را برای نقش آفرینی این کشور آماده کرده است. این نقش ترکیه را میتوان در چارچوب نوعی استراتژی "ناآرامی کنترل شده" از سوی آمریکا تفسیر کرد. جایگاه چینیها نیز باید بررسی شود. در این تحولات چینیها نیز تلاش میکنند مسائل سین کیانگ را در چارچوب ارتباط دوجانبه چین با پاکستان مدیریت کنند».
بعد از پایان سخنرانی، حاضران به ارائه نقطهنظرها یا پرسشهای خود پرداختند. در پایان خانم دکتر کولایی از حضور آقای دکتر نوذر شفیعی و آقای دکتر مجتبی نوروزی در نشست مرکز مطالعات اوراسیای دانشگاه تهران قدردانی کردند.